این مقاله از مککینزی با عنوان «یک مدل عملیاتی جدید برای دنیای جدید» توضیح میدهد که داشتن یک استراتژی خوب، کافی نیست و برای تبدیل آن به عملکرد برتر، سازمان
- تحول یافته از چارچوب قدیمی 7-S، با شناسایی ۱۲ عنصر پویاکه باید به شکل سیستمی و هماهنگ طراحی شوند:
- هدف (Purpose)
- دستور ارزش (Value agenda)
- ساختار (Structure)
- اکوسیستم (Ecosystem)
- رهبری (Leadership)
- حاکمیت (Governance)
- فرایندها (Processes)
- فناوری (Technology)
- رفتارها (Behaviors)
- پاداشها (Rewards)
- ردپای جغرافیایی/نیروی کار (Footprint)
- استعداد (Talent)
- هر سازمان باید «اثر انگشت» منحصر بهفرد مدل عملیاتی خود را طراحی کند تا با شرایط و اهدافش تناسب داشته باشد.
نیاز به. مدل عملیاتی هوشمندانه و هدفمند دارد
یافتههای کلیدی تحقیق
- دو سوم سازمانها در دو سال گذشته مدل عملیاتی خود را بازطراحی کردهاند.
- ساختارهای نوظهور مانند پلتفرم محصول، چابکی سازمانی (Enterprise Agile)یا شبکه غیرمتمرکز، در آمادگی برای روندهای فناوری و بازار از مدلهای سنتی قویترند.
- فناوریهای نو مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون و دیجیتالیسازیفرصت اصلی هستند، اما با چالشهای ژئوپلیتیک، تغییرات جمعیتی و فرسایش اعتماد ترکیب شدهاند.
این مقاله مککنزی توضیح میدهد که داشتن یک استراتژی عالی بهتنهایی کافی نیست و برای تبدیل آن به نتایج بازارپسند، سازمان نیاز به یک مدل عملیاتی هدفمند دارد. پژوهش نشان میدهد حتی شرکتهای موفق، به دلیل نقص در مدل عملیاتی، حدود ۳۰ درصد شکاف میان پتانسیل کامل استراتژی و عملکرد واقعی دارند. نویسندگان چارچوب کلاسیک 7-S را بازنگری کرده و سیستم جدید «Organize to Value» را معرفی کردهاند که شامل ۱۲ عنصر هماهنگشده است؛ از هدف و ارزشآفرینی گرفته تا ساختار، فناوری، رفتارها، پاداشها و مدیریت استعداد. این رویکرد اثر انگشت منحصربهفرد هر سازمان را میسازد تا با تغییرات سریع محیطی و فناوری، از جمله هوش مصنوعی و دیجیتالیسازی، همسو بماند.
در مثالهای واقعی، شرکتهای پیشرو با هماهنگکردن این عناصر توانستهاند بهرهوری، رضایت مشتری و سرعت تصمیمگیری را بهطور چشمگیر افزایش دهند. نتیجهگیری مقاله این است که مدل عملیاتی موفق چهار خروجی کلیدی تولید میکند: وضوح، سرعت، مهارتهای آیندهمحور و تعهد سازمانی. توصیه اصلی به مدیرعاملها این است که شکاف میان استراتژی و عملکرد را شناسایی کرده، همه عناصر مدل عملیاتی را به عنوان یک سیستم کامل بررسی کنند و بسته به شرایط، یا بهطور تدریجی آن را اصلاح کنند یا بهطور کامل بازطراحی نمایند تا ارزشآفرینی پایدار در محیط متلاطم امروز حاصل شود.
همچنین مقاله تأکید میکند که بازطراحی مدل عملیاتی صرفاً جابهجایی ساختار یا تعریف فرآیندهای جدید نیست، بلکه نیازمند هماهنگی عمیق بین همه اجزای سیستم است تا ارزش موردنظر بهطور یکپارچه خلق شود. تحولاتی مثل سازماندهی بر مبنای پلتفرم محصول، ساختارهای چابک یا شبکههای غیرمتمرکز در برابر فشارهای محیطی و فناوریهای نو، عملکرد بهتری از مدلهای سنتی دارند. نویسندگان هشدار میدهند که بیتوجهی به این هماهنگی میتواند باعث باقیماندن همان شکاف ۳۰ درصدی بین استراتژی و نتایج شود.
در نهایت، این رویکرد نهتنها برای مواجهه با شرایط بحرانی و پرنوسان امروز ضروری است، بلکه به رهبران کمک میکند تا فرهنگ سازمانی را همسو با استراتژی، مهارتهای آینده و فناوریهای نو شکل دهند. مدیرعاملها باید از این فرصت برای ساخت اثر انگشت عملیاتی منحصربهفرد استفاده کنند تا سازمان آماده رشد پایدار، نوآوری مستمر و رقابت در بازار جهانی باشد.
از دید شرکت مشاوره کسبوکار آتیه فراز، مقالهی مککینزی با عنوان «یک مدل عملیاتی جدید برای دنیای جدید»، نقطهی عطفی در تحول تفکر مدیریتی مدرن است. این مقاله بهدرستی بر شکاف میان استراتژیهای بلندپروازانه و عملکرد واقعی سازمانها تأکید کرده و نشان میدهد که منشأ این شکاف نه در ضعف برنامهریزی، بلکه در ناهماهنگی ساختاری و رفتاری درون سازمانهاست.
تحلیل آتیه فراز بر این نکته تمرکز دارد که چارچوب جدید مککینزی – با ۱۲ عنصر پویا از هدف تا استعداد – در واقع یک سیستم هوشمند ارزشآفرینی است که میتواند جایگزین مدل ایستا و خطی «7-S» شود. در این رویکرد، سازمان دیگر مجموعهای از بخشها نیست، بلکه یک اکوسیستم یادگیرنده است که باید اثر انگشت عملیاتی منحصربهفرد خود را طراحی کند؛ ترکیبی از فناوری، ساختار، فرهنگ، و مدیریت استعداد که همافزا و دارای هماهنگی سیستمیاند.
به باور آتیه فراز، یافتههای این مقاله برای سازمانهای ایرانی نیز مفهومساز است؛ زیرا در بسیاری از کسبوکارهای داخلی، استراتژیها در سطح عالی تدوین میشوند اما به دلیل ضعف در سیستم اجرایی، فرهنگ سازمانی ناسازگار، و عدم چابکی عملیاتی، به نتایج ملموس تبدیل نمیشوند. مدل مککینزی زبان مشترکی برای مدیرعاملها و مدیران منابع انسانی ایجاد میکند تا بتوانند به جای اصلاح مقطعی ساختار، بازطراحی جامع سیستم ارزش را دنبال کنند — سیستمی که خروجی آن «وضوح»، «سرعت»، «مهارتهای آیندهمحور»، و «تعهد پایدار سازمانی» است.
به تعبیر تحلیلی آتیه فراز، این مقاله در حقیقت مدیران را از مدیریت وظیفهمحور به رهبری سیستممحور منتقل میکند. موفقترین سازمانها در دنیای جدید آنهایی خواهند بود که نه فقط استراتژی خوب دارند، بلکه قادرند همه اجزای داخلی را حول یک «منطق ارزشی پویا» همراستا کنند و مدل عملیاتی خود را به مزیت رقابتی تبدیل نمایند.